تقدیم به دوستداران پائیز ...

 

 

 

خوش آمد گوي دلهاي جوان است

صداي خش خش و آواز پائيز

 

طراوت مي دهد بر جان عاشق

قياسش با بهاران نيست پائيز

 

نلرزد تن ز سرماي فرآوان

نوازشگر بود خورشيد پائيز

 

ببارد نم نم باران به آهنگ

بشويد چهره زيباي پائيز

 

بود كسري از اين فصل پر از رنگ

تماشاي رخ ياران به پائيز

 

تمام وصف پائيزان به يك سو

نهادن گام بر برگان پائيز

 

شود كامل سراسر راز اين دهر

نهادن دست بر دستان پائيز

 

شود لبريز نور و رنگ و گرما

تپنده قلبتان در فصل پائيز

 

 

 

 

باران...

 

 

 

جاده ها پر باران

كوچه ها در باران

جاده ها مي لرزند

كوچه ها مي رقصند

بركه ها سرمستند

بين اين جشن و سرور

خانه ها گريانند

سقفها در اندوه

پيكر سست بنا

سخت درگير جنون

 

 

 

 

تو ...

 

 

 

و

تو در خواب

آنقدر آرامي كه

معصوم ترين پيامدار

بر تو غبطه مي آورد

و

تو را

مي آشامد

آرام آرام

و

آن نگاه معصوم

بوسه ايست...

بيداري خود را به سوگ خواهي نشست ...

سپيده را مرگ خود بدان

اي

خواب آلوده

 

 

 

 

 

نیاز ...

 

 

 

و آن هنگام

كه نگاه

بدنبال نگاهي آشنا

همه محيط را كنكاش مي كند

و

آن زمان

كه دلهره نيافتن اين نگاه

ياس را

و

در آن آني كه

وحشت تنها ماندن

بيدار مي كند جان را

تو را مي يابم

 

 

 

 

 

پایان ...

 

 

 

چيزي به هيچ

 

چيزي به مرگ

 

وقتي براي ماندن ماندن نمانده است

 

‌‌‌‌‌‌‌آغوش بگشاي

 

اين مست ، سر به تيغ

 

با لحظه وداعش

 

وداعي نمانده است

 

 

 

 

آری من بودم ...

 

 

 

 ( يك نفر باز صدا زد

سهراب

كفشهايم كو؟ )

آري

من بودم

اكنون دل من هواي رفتن دارد

از دار قفس قصد پريدن دارد

سهراب بيا

قايقت را بردار

زود انداز به آب

ميل رفتن دارم

 

ميل رفتن دارم

تا ته پهنه آبي زمان

 

 

 

 

 

دنیا ...

 

 

در راسته اين بازار

 

حرفي از مهرباني نيست

 

آري

 

اينجا فروشگاه نامهرباني هاست

 

 

 

 

 

خسته ام من ...

 

 

خسته ام من

 

خسته ام امروز

 

بيدارم

 

ولي

 

 در گير و دار قصه ام امروز

 

چشمانم پر از آشوب و مويم نيز ژوليده است

 

كنارم مهربان ياري

 

كه از من نيز رنجيده است

 

 

 

 

فردا ...

 

 

 

در دستم نوشته ايست

 

پاره پاره هاي كاغذ است

 

بر اين مرقع خون آلود

 

فردايم را نوشته اند

 

 

 

 

گام ...

 

 

 

به ياس يك نگاه سرد

عبور خاطرات را

 

بسان بوم شوم شب

ستاره گان مرده را

 

به لي لبك اشاره كن

به گله هاي در چرا

 

نشان خانه اي بجوي

در انتهاي راه ها

 

 

 

 

رسول پاکی ...

 

 

 

اين بانگ كه بر من ميزني

چوبي است بر پيكره بي جان يك درخت

خود را آزرده مكن اي رسول پاكي

بر پيكر بي جان

جائي براي تفكر محبت نيست

خنجري بايد برداشت

تا پاره پاره كني اين سخت سنگين را

پاره پاره كني

تا

بر چشم مردمان عبرتي باشد

اين است سزاي بي پروائي پروانه

اين است سزاي ناداني شمع

و باز هم بايد گفت

و باز هم بايد خواند

اين كم است اي رسول پاكي

تبري بايد برداشت

تبري سخت تر از جور روزگار

سنگين تر از ستمگري هاي خداوند ظلم

بربايد شكست اين سخت سنگين را

تا

سوزد و گداخته گرداند

 ديواره سرد زندان خلوت خويش

 

 

 

مهتاب ...

 

 

 

نمي يابي نشاني ديگر از مردم

 

تمام شهر

 در غوغاي مهتاب است

تمام شهر

 در زير پر ماه است

 

غروري نيست ديگر

 

پلك ها سنگين تر از خواب است

جهان در خواب سبز ناب مهتاب است

 

 

 

 

تو در جان منی هر جا که باشم  ...

 

 

 

در منظر چشمم بنگر جلوه گه توست

 

در سرر سويداي دلم جايگه توست

 

جائي ز تو خالي به تنم نيست

 

يكپارچه روحم همه در دامگه توست

 

 

 

 

 

امید...

 

 

جاده امشب پر خواب

رهگذر بس بي تاب

آنطرف چشم به راه

نونهالي زيبا

پر زشوق است و ز شور

رهگذر مي كوشد

رهگذر مي جوشد

چشم اميد به فردا دارد

 

خانه باراني شد

خم شده ساقه گل

سر به دامن دارد

 

جاده امشب پر خواب

رهگذر بس بي تاب

خانه در دشت سكوت

غرق در چشمه نوراني فانوس شده

رهگذر بيم ز راه

در وجودش شده موج

مي زند پس او را

رهگذر مي كوشد

رهگذر مي جوشد

 

ديگر اكنون شده زار

چشم پر خواب اين خط سياه

رهگذر پاي به راه

تا بيايد فردا

بكشد دست بر آن نو گل زيبا

نهال

 

 

 

 

خاطره ...

 

 

جاده امشب مهتاب

 بركه امشب پر آب

نم نمك مي آيد

باد

 و

 آب

 و

 شب تاب

 به نسيمي عالي

 به صدائي جوشان

 مي كند زمزمه مو سيقي جاويد زمان را تكرار

 

 

 

 

 

بوسه ناخوانده ستاره شب چراغ را ...

 

 

 

 

 

بودنت را خواستم

ولي !

ديدم تو نيستي

نه تو نيستي !!!؟

عشق را از درون جوشيدم

جوشيدن آغاز كردم

شوق و وسوسه را

مهر و هل هله را

با تمام مشق زيستن

به تاراج نگاهت نهادم

بوسه ناخوانده ستاره شب چراغ را

آغوش مهربان نيكو فرشته مهرباني را

 

 

همه و همه را

يكجا

در پابوس قدمت

به خون عشق آغشتم

ديدم تو نيستي

نه!

تو آن بانوي آوازهاي سخت

 

آن بانوي روح وش و دلفريب سامانه حق و حقيقت

آن بانوي ساحره كردار آتشين بر لب

نه!

ديدم تو نيستي ؟

 

 

 

 

 

زایش...

 

 

 

آفتاب

طلوع را بشارت آورد

و

زایش

 و

 بيداري را

ولي هيچ كس بيدار نبود

 تا

اين زايش را بخندد

به

 شادماني يك فرياد

 

 

 

 

   تا همیشه...

 

 

براي يك عبور خام

به نام يك خداي پير

 

 

شروع قصه ام كنون

نه نان گرم ، نه بيم تيغ

هواي سرد با تپش

زمين در انتظار مرگ خويش

كنون دلم گرفته از

جدائي من از رفيق

چه مهربان، جامه نو

چه لطف ها ، اشك گم

سرود عشق خواند نم

كنون ز او و عشق او

سلام من كنون رساست

ز هر تن جدا ز خود

تمام چشم وتن توئي

تو را كه نيست خواب و خور 

 

 

 

 

تقديم به شما

 

تو ديگر در فضاي خالي روح

تو ديگر در هواي خانه هستي

 

تو با آرامش تن در خيالم

نه يك پيكر كه صد كاشانه هستي

 

تو خود روح تن بيمار يك چشم

تو همواره همان پروانه هستي

 

 

يكم مهر ماه ، شصت و هفتمين سال تولد استاد بزرگ موسيقي ايران را به تمامي دوستدارانش تبريك مي گويم ...

 

 

 

استاد محمدرضا شجریان مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. آوازخوانی را از کودکی
با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش
 تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و
 در ۱۰ سالگی در رادیو به تلاوت قرآن می‌پرداخت. در سال ۱۳۵۷ در مسابقه
 تلاوت قرآن کشوری رتبه اول را به دست آورد. در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان
رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس برای اجرای برنامه‌های گلها
به تهران نزد استاد پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز
شرکت کرد. او از سال ۱۳۴۵ با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس
 مهرتاش شرکت نمود.
در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف‌های آوازی را دنبال کرد.
 از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیف‌های موسیقی و شیوه‌های تصنیف
خوانی را فرا گرفت. در سال ۱۳۵۴ نزد نورعلی خان برومند سبک سید حسین
 طاهرزاده را فرا گرفت.
 قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به دقت دنبال کرد. از سال ۱۳۵۴، تدریس
 هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد
 و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد.
در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمان‌های دولتی
 ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیف‌های آوازی پرداخته و به آموزش
شاگردان قدیمی‌اش همت گماشت. شجریان اکنون به همراه پسرش
 همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی می‌پردازد.
 

[ویرایش] کنسرت‌ها

شجریان کنسرت‌های زیادی برگزار کرده‌است، که کنسرت راست‌پنجگاه به همراه
محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر از مهم‌ترین آنها به شمار می‌رود. از کارهای
دیگرش، همکاری با گروه عارف و شیدا و همچنین چاووش بود که آثاری به یادماندنی
 موسیقی ایران را شامل می‌شوند. کنسرت هم نوا با بم نیز از جمله
کنسرت‌های به یاد ماندنی استاد شجریان می‌باشد که در آن کنسرت، سبک
جدیدی از آواز مرغ سحر را با هم‌خوانی فرزند برومندش اجرا نمود. پس از آن با
 اجرای کنسرت‌های بسیار به همراه استادان دیگر به شناساندن موسیقی ایران
در جهان کارهای بسیاری انجام داد که هنوز هم ادامه دارد. به همراه پرویز مشکاتیان،
 محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، موسوی، پیرنیاکان، کسایی و دیگر استادان،
 کارهای بسیاری ضبط کرده‌است. استاد شجریان از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴، به
 همکاری با همایون شجریان، حسین علیزاده و کیهان کلهر پرداخت که حاصل
و سرود مهر بود. وی به تازگی (بهار ۱۳۸۶) به همراه مجید درخشانی،
در چند کشور اروپایی انجام داد.

[ویرایش] استادان آواز

 محمود کریمی از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها،
 گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد. وی
 همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت.
 خود عبدالله خان دوامی شاگرد افرادی چون میرزا عبدالله و درویش خان از
 بزرگان موسیقی و آواز ایرانی بوده‌است.

[ویرایش] همکاری با رادیو و تلویزیون

برای اولین بار در سن ۱۰ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در
سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶
به تهران آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل
 مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و
«گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی،
جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگ‌فر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد.
 در سال‌های آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را
به گفته خود به دلیل «پخش آهنگ‌های مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامه‌های
موسیقی، همکاری او نیز با رادیو قطع شد.
در سال‌های اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از
کارهای قدیمی و جدید او را پخش می‌کند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی
در برنامه‌ای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیو ایران»
آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای
 ایرانی پخش می‌کند.

[ویرایش] جوایز

در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف
سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی
که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می‌کوشد اهدا می‌شود.
پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح‌علی‌خان خواننده قوالی از پاکستان
دریافت کرده بود.

[ویرایش] محتوای کاری

بیشتر آوازها و تصنیف‌های اجرا شده گزیده‌ای بوده از اشعار شاعران
بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام، عطار و برخی
 تصنیف‌های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی. همچنین
 استاد شجریان در برخی کنسرت‌ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو»
کرده‌است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام
با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو.

[ویرایش] خوشنویسی

محمدرضا شجریان علاوه بر استعدادش در آوازخوانی، علاقه زیادی به خوشنویسی
 ایرانی دارد، او از سال ۱۳۴۴ به فراگیری خوشنویسی نزد استادان ابراهیم بوذری،
 و حسین میرخانی می‌پردازد. در حال حاضر ایشان سبک ویژه خوشنویسی خود
را دنبال می‌کنند و در ضمن دارای درجه ممتاز نستعلیق می‌باشد.

[ویرایش] آثار

[ویرایش] کنسرت‌ها

  • کنسرت تهران ۱۳۸۶
  • کنسرت فرانسه ۱۳۸۵
  • کنسرت لندن، (کوئین الیزابت هال) ۱۳۸۴
  • تهران، (تالار بزرگ کشور) آذرماه ۱۳۸۴
  • همنوا با بم، تهران(تالار وزارت کشور)، دی‌ماه ۱۳۸۲
  • ‌ مرکب‌خوانی، اروپا و کانادا، ۱۳۸۱
  • ‌ راست پنجگاه، اروپا و کانادا، ۱۳۸۱
  • ‌ نوا، اروپا، امریکا و کانادا، ۱۳۷۹
  • ‌ داد و بیداد، اروپا، امریکا و کانادا، ۱۳۷۹
  • ‌ زمستان، اروپا، امریکا و کانادا، ۱۳۷۹
  • کنسرت شور (تالار وحدت) ۱۳۶۷

[ویرایش] شاگردان

 

حسین جان  بخاطر ارسال این مطالب ممنونم

با عرض پوزش

سایتی  که این مطالب ازش گرفته شده رو حتما می نویسم