امید...
جاده امشب پر خواب
رهگذر بس بي تاب
آنطرف چشم به راه
نونهالي زيبا
پر زشوق است و ز شور
رهگذر مي كوشد
رهگذر مي جوشد
چشم اميد به فردا دارد
خانه باراني شد
خم شده ساقه گل
سر به دامن دارد
جاده امشب پر خواب
رهگذر بس بي تاب
خانه در دشت سكوت
غرق در چشمه نوراني فانوس شده
رهگذر بيم ز راه
در وجودش شده موج
مي زند پس او را
رهگذر مي كوشد
رهگذر مي جوشد
ديگر اكنون شده زار
چشم پر خواب اين خط سياه
رهگذر پاي به راه
تا بيايد فردا
بكشد دست بر آن نو گل زيبا
نهال
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۸۶ ساعت 21:41 توسط فرامرز
|