می ترسم از ستاره شوم نگاه تو

می ترسم از خیال ساده رمزوار تو

می ترسم از غروب که شامگاه سرد

دست تو در بر و من در کنار تو

ای کاش دیگری به صدای تو می خزید

بیداد !!؟ که می روم و هر جا صدای تو

بلوا کنون چه گریبان من گرفت

سهم دل است نه این !؟ زیر پای تو

شیون که می روم از سوز دل به دشت

برگی به تن نگیرم و جرممم گناه تو

 آری بگو بگو که مصیبت بیان کند

میل درون تو و حرف خلاف تو

می ترسم از سروش که پیام دلم نداد؟

بر روی ماه تو ای ماه نو به تو

درگیر وازه سهوم به اضطراب

می ترسم از خیال و مبادا نگاه تو