زندان روح...
صداي مرگ من در كوچه پيچيد
تو نشنيدي كه تنها ديده گاني
جدا كن پس وجودت از وجودم
تو بر جانم نه بالي كه وبالي
تو بر پايم نه آن شوق پريدن
چنان قفلي كه بر دروازه گاني
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۶ ساعت 21:58 توسط فرامرز
|